افشای راز قتل شوهر پس از 8 سال
گروه حوادث/ زن میانسال که با همدستی پسری جوان شوهرش را به قتل رسانده بود پس از 8 سال راز این جنایت را افشا کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، سوم دی سال 91 گزارش ناپدید شدن مردی جوان به پلیس اعلام شد. همسر این مرد مدعی شد شوهرش چند روز است که به خانه نیامده و تلفنش نیز جواب نمیدهد. در حالی که ردیابیها برای یافتن این مرد ادامه داشت حدود 16 روز بعد ساکنان یکی از خیابانهای باغستان کرج از انتشار بوی تعفن شدیدی شکایت کردند که با حضور مأموران در محل موفق به کشف جسد متعفن یک مرد شدند.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی هویت وی شناسایی و مشخص شد وی همان مرد گمشده بهنام ناصر است.
وقتی همسر ناصر بار دیگر برای تحقیق احضار شد گفت: شوهرم فروشنده مواد مخدر بود و با افراد نابابی معاشرت داشت شاید یکی از آنها به خاطر اختلاف حساب و دشمنی او را کشته باشد. بدین ترتیب تحقیقات برای یافتن سرنخی از عامل این جنایت ادامه داشت اما هربار تحقیقات به بنبست میرسید تا اینکه کم کم ظن کارآگاهان به همسر مقتول بیشتر شد. چرا که وی با گذشت 8 سال از این ماجرا پیگیر پرونده قتل شوهرش نبود و تحقیقات نشان میداد وی با مردان زیادی نیز در ارتباط بوده است. بنابراین با دستور بازپرس عنبری از شعبه یکم دادسرای جنایی کرج این زن بازداشت شد.
سرهنگ نادربیگی رئیس پلیس آگاهی استان البرز در تشریح این خبر گفت: فریبا 49ساله در ابتدا با تناقض گویی منکر دخالت در این جنایت بود تا اینکه سرانجام لب به اعتراف گشود و راز 8 ساله را فاش کرد. وی مدعی شد شوهرش مردی خلافکار بوده و او را وادار میکرده با مردان غریبه ارتباط داشته باشد و پول بگیرد. به همین خاطر وقتی از دست او و رفتارش خسته میشود با پسر 22 سالهای بهنام بهمن تصمیم میگیرد شوهرش را به قتل برساند.
فریبا درباره نقشه قتل شوهرش گفت: نخست قرار بود با برداشتن لوله بخاری و انتشار گاز سمی او را بکشیم تا مرگش طبیعی جلوه کند اما موفق نشدیم و دومین بار تصمیم گرفتیم او را خفه کنیم برای همین نیمه شب بهمن به خانه ما آمد و او را خفه کردیم. سپس جسد ناصر را با خودرو چند خیابان دورتر رها کردیم. بدنبال اعتراف این زن جنایتکار بهمن نیز تحت بازجویی قرار گرفت و او هم مجبور شد به اتهامش اعتراف کند.
در پی اعتراف این دو متهم پرونده به شعبه یکم دادسرای جنایی کرج منتقل شد و روی میز قاضی محمد عنبری قرار گرفت.
وی درباره این پرونده به خبرنگار «ایران» گفت: در این پرونده بهمن متهم به مباشرت در قتل عمد و فریبا نیز به اتهام معاونت در اجرای این جنایت بازداشت هستند و پساز بازسازی صحنه قتل و تکمیل پرونده کیفرخواست دو متهم صادر و به دادگاه کیفری منتقل خواهند شد.
گروه حوادث/ پسر نوجوان برای خرید یک سگ خانگی 3 میلیون تومان از حساب پدربزرگش برداشت.
سرهنگ «داود معظمی گودرزی» رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات در تشریح این خبر اظهار داشت: مردی 66ساله ساکن شمال غرب تهران به پلیس فتا مراجعه و اظهار کرد، 30 میلیون ریال از حساب بانکیاش بدون اینکه خریدی داشته باشد، برداشت شده است و درخواست بررسی و شکایت دارد.
کارشناسان پلیس فتا پس از انجام تحقیقات مقدماتی دریافتند که کسری مبلغ صرف خرید اینترنتی شده است و از طریق تلفن همراه شاکی این خرید انجام شده است.رئیس پلیس فتا با اشاره به اینکه کارآگاهان در گام بعدی از تحقیقات پلیسی به دست آوردند که این خرید توسط نوه 14 ساله شاکی انجام شده است، افزود: با دستگیری متهم وی ضمن اعتراف به جرم ارتکابی اظهار داشت، با مبلغ برداشت شده از حساب پدربزرگش یک حیوان خانگی خریده است.
با اظهار ندامت متهم، پرونده برای سیر مراحل قانونی به مرجع قضایی معرفی شد.
درخواست دیه از بیتالمال بعد از خودکشی قاتل
گروه حوادث/ خانواده زن جوانی که به دست شوهرش کشته شده بعد از خودکشی قاتل دخترشان از دادگاه درخواست دریافت دیه از بیتالمال کردند که دیوان عالی کشور با این درخواست موافقت کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، آخرین روزهای سال 96 گزارش دو قتل فجیع به پلیس گزارش شد. مرد جوانی که با پلیس تماس گرفته بود گفت: همکارم به نام کیوان دقایقی پیش برایم پیامکی ارسال کرد که شوکه شدم. او نوشته بود همسر و پسر 8 ساله اش را کشته و می خواهد خودکشی کند.
با این تماس مأموران پلیس به خانه کیوان رفتند و با جسد پسر هشت ساله اش به نام زرتشت روبه رو شدند که شواهد نشان می داد بر اثر برق گرفتگی جان سپرده است. کیوان نیز خونین و نیمه جان روی زمین افتاده بود که به بیمارستان منتقل شد. اما وی به مأموران گفت همسرش را نیز کشته است. بدین ترتیب مأموران به خانه سیما که در نزدیکی خانه کیوان بود رفتند و جسد وی را پیدا کردند.
با بهبود حال متهم وی در بازجویی ها گفت: من و سیما سال 85 ازدواج کردیم و زندگی خوبی داشتیم. همسرم آرایشگر بود مدتی بعد خدا به ما یک پسر داد. مشکلی نداشتیم تا اینکه به ارتباط همسرم با دوست صمیمیام مسعود مشکوک شدم. وقتی خودش نیز این موضوع را تأیید کرد از هم جدا شدیم. با این حال به خاطر پسرمان همدیگر را می دیدیم و من سعی داشتم او را به زندگی مشترک برگردانم. مدتی بعد هم موفق شدم و رجوع کردیم اما چند ماه بعد او دوباره به من گفت که می خواهد با مسعود ازدواج کند. از شنیدن این حرف خیلی عصبانی شدم و او را کشتم. تصمیم به خودکشی داشتم اما چون نمی دانستم پسرم بدون پدر و مادر چه زندگی خواهد داشت به خانه رفتم و پسرم را هم کشتم. بعد هم اقدام به خودزنی کردم اما زنده ماندم.
پنج روز از این جنایت گذشته بود که کیوان هنگام انتقال به بازداشتگاه اداره آگاهی در حالی که دستبند داشت خودش را از راهرو طبقه سوم به پایین پرت کرد و جان سپرد.
با مرگ متهم به قتل، خانواده سیما درخواست دیه از بیت المال کردند. اما شعبه 10 دادگاه کیفری این درخواست را رد کرد و پرونده با اعتراض اولیای دم به دیوان عالی کشور رفت. با این حال دیوان عالی کشور اولیای دم را مستحق دریافت دیه دانست. به این ترتیب پرونده یکبار دیگر برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران برگشت. هیأت قضات نیز پرونده را به اداره آگاهی ارسال کردند و خواستار گزارش دقیق مرگ کیوان شدند تا درباره پرونده تصمیم گیری کنند.
قاچاقچیان انسان در انتظار محاکمه
گروه حوادث/ اعضای یک باند که در ازای دریافت پولهای کلان مهاجران غیرقانونی افغانستانی را به ایران و ترکیه قاچاق میکردند، بزودی در دادگاه کیفری محاکمه میشوند.
به گزارش خبرنگار حوادث«ایران»، مدتی قبل مردی افغانستانی به پلیس مراجعه کرد و از ربوده شدن برادرش خبر داد و گفت: برادرم وقتی متوجه شد شرایط کاری و درآمد من در تهران مناسب است، تصمیم گرفت او نیز به ایران بیاید. از آنجایی که برادرم میخواست غیر قانونی وارد ایران شود، از یک قاچاقبر خواست تا او را به تهران برساند. او ادامه داد: آن طور که برادرم حفیظ میگفت، یک قاچاقبر مسئول عبور او از مرز و ورود به ایران بوده است. اما چند کیلومتری که از مرز فاصله گرفتهاند، فرد دیگری مسئولیت او و چند مرد افغان دیگر را به عهده گرفته و آنها را به تهران رسانده است. اما مردی با من تماس گرفت و گفت باید 10 میلیون تومان به او بدهم وگرنه برادرم را آزاد نمیکند.
با شکایت مرد افغان، تحقیقات به دستور بازپرس جنایی آغاز شد. در تحقیقات اولیه آموزشهای لازم به برادر حفیظ داده شد تا با قاچاقچیان انسان قرار بگذارد بدین ترتیب یکی از متهمان بازداشت شد. در ادامه تحقیقات کارآگاهان دریافتند که به غیر از حفیظ 5 مرد دیگر نیز در دام مردان قاچاقچی هستند. بدین ترتیب با هماهنگیهای قضایی سه متهم افغان و پاکستانی که در کار قاچاق انسان بودند، بازداشت و 6 مرد افغان که یکی از آنها حفیظ بود، آزاد شدند.
یکی از متهمان در بازجوییها گفت: ما سه گروه هستیم. یک گروه خارج از مرزهای ایران و در افغانستان است. این گروه وظیفهاش شناسایی افرادی است که قصد مهاجرت غیرقانونی به ایران و ترکیه را دارند. با شناسایی این افراد، به شرط پرداخت 10 میلیون تومان و بیشتر، مهاجران غیرقانونی را تا مرزهای ایران منتقل میکنند. بعد از عبور از مرزها، باند دوم که ما هستیم وارد عمل میشویم. ما مهاجران افغان را از مرزهای شرقی کشور به تهران، ارومیه و بعد مرز ترکیه میبریم. به محض رسیدن به تهران، مهاجران به دو دسته تقسیم میشوند. یک دسته میخواهند در تهران بمانند و در اینجا کار کنند اما دسته دوم خواهان مهاجرت به ترکیه هستند. آنهایی که پول ما را ندهند را حبس میکنیم و با خانوادهشان تماس میگیریم و از آنها میخواهیم که پول قاچاق آنها را پرداخت کنند. بعد از دریافت پول و تسویه حساب، آنها را آزاد میکنیم یا به مرز ترکیه میرسانیم. از آنجا به بعد هم گروه سوم وارد عمل میشوند و آنها را به شهرهای ترکیه منتقل میکنند.با اعتراف سه متهم افغان و پاکستانی پرونده برای صدور حکم به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد.
قرار مجرمیت برای دزد گردنبند علی دایی
گروه حوادث قرار مجرمیت سارقی که گردنبند علی دایی را سرقت کرده، در حالی صادر شد که تلاش برای دستگیری همدست وی همچنان ادامه دارد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، عصر روز 8 آبان وقتی علی دایی به همراه دخترش از دفتر کار خود در خیابان آصف بیرون آمد تا سوار خودرواش شود، ناگهان دو سارق قمه به دست به او حمله کرده و گردنبند طلایش را قاپیدند.
به دنبال این سرقت، بازپرس علیرضا بهشتی از دادسرای ویژه سرقت دستور شناسایی و دستگیری متهمان را صادر کرد و در نهایت یکی از متهمان این پرونده پس از چند روز دستگیر شد. متهم ضمن ابراز پشیمانی از این سرقت گفت: گردنبند را به یک طلافروشی 50 میلیون تومان فروختیم. درحالی که تحقیقات برای شناسایی همدست متهم ادامه دارد، شاکی خواهان مجازات متهم شد و گفت: از آنجایی که این سرقت مقابل چشمان دخترم رخ داده و باعث ترس و وحشت او شده است، نمیتوانم گذشت کنم.